ستاره

 اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!

دکتر علی شریعتی

نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:10 توسط ستاره| |

 خب من تصميم گرفتم از اين به بعد يه سري جمله هاي قشنگ براتون بزارم.

اينسري نميدونستم از کي بزارم تصميم گرفتم از پائولو کوئيلو باشه

 

-ما هرگز نمي توانيم از دل خودمان فرار کنيم پس بهتر است به همه ي حرف هايي که براي گفتن داريم گوش بدهيم.

 

-انسان از اين که دنبال مهم ترين روياي خود برود مي ترسد زيرا حس مي کند که لياقتش را ندارد يا به آن نمي رسد.

 

-زندگي همين لحظه اي است که در آن هستيم.

 

-دنيا همان طور مي بينيم که مي خواهيم ببينيم نه آن طور که واقعا هست.

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:16 توسط ستاره| |

نميدونم بعضي موقع ها که به بدترين و بهترين چيزها رو تو يه جمع مطرح ميشه فکر ميکني چقدر چرته لوسه

که بگي بدترين اتفاق زندگيم اين بود که...

اما وقتي که فکر ميکنم ميبينم بدترين اتفاق دنيا اينه که شکستن چيزايي هست که فکر ميکنم هيچ وقت نميشکنن

و بدترين روزه دنيا برام روزيه که شکستن اين چيزا رو ببينم

خيلي سخته ببيني رابطه هايي که فکر ميکردي هيچ وقت بهم نميخوره بهم خورده

اگه رابطه من با کس ديگه بود اينقدر ناراحت نميشدم که براي بعضي از دوستام که در نظرم محال بود اين بهم خوردن ناراحت ميشم

خيلي سخته خرد شدن کسايي رو ببيني که تو باورت کوه هستن

خيلي سخته يه روز آدما همونجوري که بودن باهات نباشن 

و...

 

 

.

.

.

 

نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:21 توسط ستاره| |

 رؤیایی در رؤیا یا یک دیوانگی:

جیسون راسل، پیش از آنکه ویدئویی در اینترنت پست کند که مبدل به یکی از پربیننده‌ترین‌ ویدئوهای تاریخ اینترنت شود، حضور نصف و نیمه‌ای در اینترنت داشت. در یوتیوب تقریبا فعالیتی نمی‌کرد و در صفحه توییتر او به جز تصاویر بچه‌ها و باغچه خانه‌اش، چیز نمی‌شد، پیدا کرد. ولی در ماه مارچ پیش، همه چیز عوض شد، او یک مستند شخصی در مورد یک جنگ‌سالاران آفریقایی درست کرد و لینک‌اش را در پروژه Kony 2012 ارسال کرد، این ویدئو در کمتر از یک هفته، هفتاد میلیون بار دیده شد، اما ظاهرا این موفقیت دیجیتال، باعث شد روان راسل مختل شود:

او کمتر از ۴ ساعت در روز می‌خوابید و توییترش را به شکل ناهنجاری به‌روز می‌کرد، با هر چیزی که تصورش را بکنید: مصاحبه ویدئویی جان لنون، تصویری از تاتوی خودش یا حتی عکسی که از پیامک مادرش گرفته بود.

کار به جایی رسید که او زندگی دیجیتال خود را با فیلم تلقین Inception مقایسه می‌کرد و آن را رؤیایی در رؤیا می‌دانست.

آخرین توییت او سخن قصار زیبایی از مارتین لوترکینگ بود: «اگر نمی‌توانی پرواز کنی، بدو، اگر نمی توانی بدوی، راه برو، اگر نمی‌توانی راه بروی، سینه‌خیز برو، اما هر کاری که می‌کنی، سعی کن حرکت به جلو را ادامه بدهی.»

بعد از بازنشر این سخن قصار در توییتر بود که او لباس‌هایش را از تن درآورد، به چهارراه شلوغی در نزدیکی خانه‌اش در سن دیه‌گو رفت و با کف دستانش به جان بلوک‌های سیمانی خیابان افتاد!

تشخیص داده شد که او جنون واکنشی reactive psychosis دارد، که نوعی موقتی از جنون است. همسر راسل در وبلاگش نوشت که او عادت به مصرف الکل یا داروی خاصی نداشت، پزشکان می‌گویند که این تجربه معمولی است، زمانی که ناگهان شخصی از گمنامی به در می‌آید و در کانون توجه جهانی قرار می‌گیرد، ممکن است این حالت پیش آید.

چهار ماه بعد، راسل از بیمارستان مرخص شد، همسرش در توییتر چیزی در مورد او نمی‌گوید و راسل حضوری در شبکه‌های اجتماعی ندارد.



بیشتر بخوانید: 
http://1pezeshk.com/archives/2012/07/is-the-web-driving-us-mad.html#ixzz2256Y0bAA 

نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:42 توسط ستاره| |

از همان روزي که دست حضرت قابيل

گشت آلوده به خون حضرت هابيل

از همان روزي که فرزندان آدم

صدر پيغام آوران حضرت باري تعالي

زهر تلخ دشمني در خونشان جوشيد

آدميت مرد

گر چه آدم زنده بود

**********


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 8:56 توسط ستاره| |

 باز عين سگ جهنمي!!!

اه معلما چرا اينجوري اند؟؟؟

اون يکي که حاضر بود جواب سوال همون لحظه بده تا منو ضايع کنه اينم امروز

 

خجالت هم نميکشه  منو نگاه ميکنه اگه گفتي

پوزخند ميزنه

اما قبول دارم خيلي بد بهش گفتم چرا فقط منو نگاه ميکنين خب

حقشه اما

انگار من فقط سر کلاسم که بايد جواب بدم

.

.

.

.

.

.

نازنين ميگم نکننه ما تهش هيچي نشيم؟؟

نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:22 توسط ستاره| |

 علامه حلي 1و2و3و4و5-فرزانگان1و2و3و4و5و6و 7

مگه اين مدرسه ها براي استثنائي ها نيست؟ 

استعداد هاي درخشان-سمپاد

اما طبق نمودار نرمال تعداد اين افراد فقط 0/5% هست

اون وقت توي شهري مثه تهران لازمه اينقدر؟

خب ميخواين در اين سازمانو تخته کنين سريع تر اينکارو کنين چرا اينقدر زجر ميدين همه رو؟

از سمپاد چي مونده جز 2 تا اتاق کوچک تو آموزش و پرورش

همه اين نخبه هام که از بس امکانات زياده اينجا گيج ميشن ميرن که

اون وقت هي ميگن فرار مغز ها

نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:34 توسط ستاره| |

 به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی ، 

تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .
به قـــولِ مارتین لوتر کینگ،

گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است...!
به قـــولِ مایکل اسکوفیلد

همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی.
به قـــولِ خسرو گلسرخی:

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بیعرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده ایم...!
به قـــولِ زنده یادحسین پناهی
تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت
زوووووووو.....
تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود
به قـــولِ چارلی چاپلین

آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید
پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
به قـــولِ چارلی چاپلین 

شاید بتوانی کسی را که خواب است بیدار کنی اما کسی که خود را به خواب زده هرگز...!
به قـــولِ حسین پناهی

قطعا روزی صدایم را خواهی شنید... روزی که نه صدا اهمیت دارد نه روز..
به قـــول ارنستو چه گوارا 

دستم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند...
اما هیچ کس فکر نکرد که شاید
... 
یک گل کاشته باشم
...!
به قـــولِ حسین پناهی

این آینده ,کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم؟

به قـــولِ والت ویتمن

زندگی به من آموخت؛ 
بودن با كسانی كه دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.
به قـــولِ ژان پل سارتر

از همه اندوهگین تر شخصی است كه از همه بیشتر می خندد!
به قـــولِ مارک تواین

آنجا كه آزادی نیست،
اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،
اجازه نمی دادند که رای بدهید!
به قـــولِ برتراند راسل

مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند،
در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند !



نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:6 توسط ستاره| |

 

 آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
 فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه. 
آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟ 
فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه
نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 8:58 توسط ستاره| |

 خسته شدم

ميدونم حقيقت تلخه اما چقدر تلخ آخه؟؟!

من دارم ميترکم اينجا اون وقت سراغ هرکدوم از دوستام ميرم ميگن :

-ببخشيد ستاره الان وقت ندارم...

-سرم خيلي شلوغه درس دارم...

و...

کلا هم دو حالت دارن يا پيش دانشگاهي هستن خب درس دارن حق دارن بقيه چي ؟؟؟

خوشم مياد ديگه خودشون هم خسته ميکنن تا بگن درس دارم همونطوري جواب نميدن

نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:9 توسط ستاره| |


Power By: LoxBlog.Com